پدر و دختری ...
هر شب با شروع بازیهای شبانه شما پدر و دختر , صدای خنده و جیغ و گریه و قهقهه است که به آسمان میرود ... البته همیشه شروعش با اصرار و التماس شما ست , دست بابایی رو میکشی و با اصرار به بازی دعوتش میکنی . آخرشم که کاملا مشخصه که با گریه و جیغ و سر وصدا ختم میشه چون هیچ وقت از تموم شدن وقت بازی راضی نیستی در این بین من میمانم و انگشتی به دهان از نوع بازیهای شما دوتا ... اولش که با بازیهای کاملا استاندارد شروع میشه مثل قایم موشک و دنبال بازی و خونه بازی .... ولی دیگه امان از آخراش .... دیگه من هر کاری می کنم که این بازیهای شما زود تر تموم شه بازیهای عجیب و اکشنی که بابایی میکنه و تو هم که قربونت برم...